کد مطلب:90439 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

پرواپیشه و امانتداری و هوشیاری











«لا یضیع ما استحفظ و لا ینسی ما ذكر»

واژه ها

ضایع: تباه، تلف، نابودی، بی ثمر، بی فایده.

استحفاظ: نگه داشتن، حفظ كردن، یاد گرفتن. نسیان. فراموشی كردن، فراموشی.

«الحفظ یقال: تاره لهیئه النفس التی بها یثبت ما یودی الی الفهم و تاره لضبط فی النفس و یضاده النسیان و تاره لاستعمال تلك القوه فیقال حفظت كذا حفظا ثم یستعمل فی كل تفقد و تعهد و رعایه.»: حفظ دارای چند معنا است 1. هبئت نفسانی كه سبب فهمیدنی ها و شنیدنی ها را دانستن است، 2. نگهداری در برابر نسیان و فراموشی است، 3. استعمال این قوه در جهت نگهداری تعهدات و امور لازم الرعایه است.

«النسیان: ترك الانسان ضبط اما استودع اما لضعف قلبه و اما عن غفله و اما عن قصد

[صفحه 480]

حتی ینحذف عن القلب ذكره.»: نسیان: این است كه انسان هر چه را ضبط كرده رها كند و یا به علت كم استعدادی و یا غفلت و یا تعمد در رها نمودن است، یا از یاد ببرد.

ترجمه: آنچه را به پرواپیشه سپرده اند، ضایع نمی كند و آنچه به او تذكر كرده اند، به فراموشی نمی سپارد.

شرح: ارتباط انسان با عالم خارج، در ظاهر و شهود، به یكی از حواس سامعه، باصره، لامسه، شامه و ذائقه است و در باطن و غیب، به حس مشترك، خیال، واهمه، حافظه و متفكره می باشد.

با قوای ظاهری درك مادیات و با قوای باطنی، معنویات را كسب می كند.

عملكرد قوای ظاهری از این قرار است، سامعه، برای درك مسموعات، باصره، جهت درك دیدنیها، لامسه، برای لمس كردنیها، شامه جهت درك بوییدنیها و ذائقه برای چشیدنیهاست.

و فعالیت قوای باطن به این شرح است:

1. حس مشترك كه مخزن و انبار محصولات حواس ظاهر است، مثلا می گویی غذای ما چرب و گرم و تیره بود، رنگ از باصره، گرمی از لامسه و چربی از ذائقه اتخاذ شده است، این قوه (حس مشترك) نگهبانی دارد كه آن را خیال متصل گویند.

2. واهمه كه مدرك جزئیات است، اما نه از راه حس، مانند دوستی، دشمنی و غیره.

3. حافظه است كه از مدركات واهمه نگهداری نموده و نگهبان آن می باشد.

4. متفكره، قوه ای است كه در جهت استقراء جزئیات برای رسیدن به یك امر كلی، كار می كند.

5. متخیله، در جهت شناسایی یك امر جزیی با نیروی تخیل، فعالیت دارد.

با بیان این مطلب روشن شد كه حافظه، نگهبان جزئیات است كه واهمه آنها را از غیر راه حس، درك نموده است بنابراین، یك فرد پرواپیشه، مدركات كسب شده ی خود

[صفحه 481]

را به وسیله ی عمل، از نابودی حفظ نموده و آنها را از یاد نمی برد و در وقت لازم و مورد حاجت، از آن بهره مند می گردد.

علت فراموشی و نسیان، یكی از چند چیز است كه درباره ی پرواپیشگان متصور نیست، زیرا اگر علت غفلت باشد، آنها غافل نبوده و اگر ضعف قلب و عدم استعداد باشد، آنها از همه هوشیارتر و با استعدادترند و اگر تعدی در فراموشی باشد، آنها تعمد ندارند، چرا كه تعمد در نسیان از شان والای پرواپیشگان كه همیشه بیدار دل و در جستجوی حقیقت اند، بعید است.


صفحه 480، 481.